امید فراغت-روزنامهنگار
یکی از دغدغههای اصلی آزاداندیشان، ایران دوستان و واقعیتنگران این است که اگر قانون اساسی فعلی به صورت تمام و کمال برای همگی رعایت شود بسیاری از مشکلات موجود وجود نداشت. باید پذیرفت مصلحت همان ادبیاتِ کدخدامنشی، رفیق بازی و گعده بازی و دور زدن قانون است. سوال مهم این است مگر قانون اساسی مملکت چه نقایصی دارد و چه پیشبینیهایی نکرده است که مصلحت باید به جان آن قوانین بنشیند؟ سالهاست که مصلحتسازیها و مصلحتبازیها نقشی بیبدیل در صحنه سیاست داخلی و خارجی بازی میکند و عباراتی مثل مصلحت این است فعلا به پرونده فلان شخص یا اشخاص رسیدگی نشود! مصلحت این است فلانی در فلان جایگاه باشد یا نباشد. مصلحت این است فعلا فلان فیلم سینمایی اکران نشود. مصلحت این است فلان شخص در این برهه زمانی مثلا رئیس فدراسیون فوتبال باشد، مصلحت این است فعلا خاتمی ممنوعالتصویر باشد، مصلحت این است فعلا تاجزاده در زندان باقی بماند. مصلحتسنجیهای اینچنینی قد، قواره و مختصات قوانین را کوتاه کرده است و به تعبیری مصلحت جای قانون اساسی مملکت را گرفته است. اگر مصلحت همان خیر و صلاح باشد، مسئولان مملکت پاسخ بدهند از مصلحتاندیشیهایی که تا به اکنون شده است چه سود و فایده و خیر و صلاحی به ملت ایران رسیده است؟ گاه احساس میشود مصلحتاندیشیها و به تعبیری مصلحتبازیها فقط سود و فایده برای حکمرانان و دولت به معنی و مفهوم عام، داشته است. نکته مهم پایانی اینکه اگر مصلحتاندیشی یک قانون نانوشته در مملکت است، برای یکبار اجازه دهید ملت مصلحتِ خود و مسئولان و همچنین سیاستداخلی و خارجی را تشخیص دهد! متاسفانه باید اعتراف کرد مصلحت در مملکت، خاصیت همگانی ندارد! بنابراین از مصلحت اندیشیها و مصلحتبازیها فقط خیر و صلاح اقلیتی تامین میشود. سالهاست گزاره مصلحت هست یا مصلحت نیست حکمرانی میکند و وضعیت موجود مملکت نتیجه مصلحتاندیشیهاست بنابراین پیامِ وضع موجود این است که مصلحتها نتیجه عام و همگانی نداشته است و به تعبیری گاه برای ماله کشیدنِ خطاهای خودیهای جریان سیاسی هم بکار میرود. برای مثال میگویند: با وجود اینکه فساد فلان و بهمان وزیر و ...مشخص شده است اما مصلحت نیست در چنین فضایی به آن رسیدگی شود!