بیشناسنامه ها یی که فقط یک شناسنامه میخواهند
اینکه آدمی دلش بخواهد بزرگترین آرزویش داشتن شناسنامه باشد در دنیای امروز ما عجیب نیست. اینکه آدمی دلش بخواهد دیگران هم او را ببینند ولی امکانش نیست! نفس بکشد ولی انگار که نیست! میان زنده ها زندگی می کند اما کسی او را به رسمیت نمی شناسد. بودنش را فریاد می کشد اما کسی او را نمی بیند، هیچکس او را نمی شناسد! چرا که هیچ هویتی ندارد، تاریخ و مکان بودنش، به دنیا امدنش، پدر و مادرش، هیچ جا ثبت نشده است. در هیچ قانونی از قوانین دنیای فیزیکی جایی ندارد. فرضش هم دردناک است؛ زمانی که هویتت را کسی جز خودت نمی تواند اثبات کند!
درباره ایرانی های بدون شناسنامه، آماری وجود ندارد؛ اما یکی از خبرگزاری ها در مهر ۱۳۹۴ نوشت: سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس، عباس قائدی گفته است که احتمال می دهیم یک میلیون نفر فرزند حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان اتباع بیگانه در کشور زندگی می کنند که هویت آنها مشخص نیست . روزنامه ایران نیز درگزارشی در بهمن 1392 نوشته بود : آمارهای متفاوتی وجود دارد و میتوان از میان آنها این مطلب را استنباط کرد که حدود 100 هزار کودک بیشناسنامه در جامعه زندگی میکنند؛ کودکانی که بهطور عمده از مادر ایرانی و پدر افغانستانی یا عراقی به دنیا آمدهاند. به ویژه اینکه این مشکل، در شهرهای مناطق مرزی کشور در حال افزایش است. با نگاهی به آمار موجود درمییابیم تعداد فرزندان حاصل از ازدواج مادران ایرانی با اتباع بیگانه ظرف 10 سال گذشته از 200 هزار نفر به یک میلیون نفر افزایش یافته است.
افراد دو تابعیتی و مشکلات پیش رو
یک مسئله مربوط می شود به افراد دو تابعیتی ( دارای مادر ایرانی، پدر خارجی) بدون شناسنامه. در این زمینه نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نهم شهریور سال جاری طرح "اعطای تابعیت به فرزندان مادر ایرانی" را تصویب کردند. نماینده مشهد در مجلس طبق این طرح، به تسنیم گفته بود که جمعیت فرزندان حاصل از ازدواج بانوان ایرانی با مردان غیر ایرانی بین 800 هزار نفر تا یک میلیون نفر برآورد شده و باوجود سکونت این جمعیت در ایران، حقوق و تکالیف آنها تعریف نشده است.
در حال پیگیری هستیم
در همین حال نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می گوید: برای حل مشکل این افراد، طرح رفع تبعیض ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه تهیه و تدوین شده و در مراحل رسیدگی و پیگیری است.
سهیلا جلودارزاده می افزاید: در قوانین اسلامی منعی برای ازدواج یک زن و مرد مسلمان نیست و بحث تابعیت و نژاد موضوعیتی ندارد لذا باید از ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه، رفع تبعیض شود.
وی این اقدام را توهین به زن مسلمان ایرانی می داند و ادامه می دهد: باید برای زن ایرانی ارزش قائل شویم و آنها باید بتوانند برای فرزندانشان شناسنامه ایرانی بگیرند لذا مجلس دهم قوانین را در این خصوص اصلاح خواهد کرد.
قانون تابعیت جامع و کامل نیست
معین مرادی، عضو انجمن امداد دانشجویی مردمی ایما از کودکان بدون شناسنامه حصه، داستان های تلخی سازمی کند. او بی هویتی را اینگونه به تصویر می کشد: کودکانی که به هر دلیلی و طبق قوانین هر کشوری از داشتن اوراق شناسایی همانندپاسپورت، کارت ملی، شناسنامه و .. محروم مانده اند، کودکان بی شناسنامه نام دارند. بدین ترتیب آنها نه تنها سرشماری نشده و از حمایت های ا جتماعی و بهداشتی محروم هستند که مدرسه نیز آنها را نمی پذیرد، نمی توانند استخدام شوند یا معامله ای را انجام دهند. حتی مسافرت، ازدواج و هر نوع حرکت قانونی برای آنها وجود ندارد و ممنوع است، انگار که اصلا وجود خارجی ندارند. به گفته مرادی، در کشور افرادی هستند که نه تولدشان و نه مرگشان در جایی ثبت نمی شود
یک وکیل پایه یک دادگستری در این باره می گوید: طبق ماده واحده ای که در سال 1385به این منظور به تصویب رسید، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی که در ایران متولد شده یا بشوند با داشتن شرایطی ازجمله اینکه ازدواج والدین به ثبت رسیده باشد، فرد سوء پیشینه کیفری یا امنیتی نداشته باشد، تابعیت غیر ایرانی رد اعلام شود و این پروسه ظرف مدت یک سال پس از رسیدن به 18 سالگی صورت پذیرد، افراد می توانند پس از رسیدن به این سن تقاضای تابعیت ایرانی کنند.
اسما موسوی خراسانی می افزاید: این قانون نه تنها به لحاظ بسندگی حقوقی و جامعیت کافی نیست که اجرای آن در عمل به سختی ممکن است زیرا مسئله تابعیت را فقط پس از 18 سالگی حل می کند لذا کودکان زیر 18 سال همچنان فاقد هویت باقی می مانند و به تبع آن، حقوقی مثل حق تحصیل، از آن ها سلب یا برای آنها دشوار می شود. همچنین بسیاری از ازدواجهای زنان با اتباع خارجی غیررسمی است که علت آن فرآیندی است که قانونگذار در ماده 1060 پیش بینی و این قبیل ازدواج ها را موکول به اجازه دولت کرده است.
وی با اشاره به اینکه در عمل اجرای این قانون ابتر می ماند، ادامه می دهد: فرد 18 ساله ای که تابعیت ایران را درخواست می کند، ابتدا باید تابعیت غیر ایرانی خود را رد کند؛ دادن چنین گواهی با سیاستهای جمعیتی کشورهای دیگر به ویژه افغانستان در تعارض است زیرا جمعیت یکی از ابزارهای قدرت است و کشورهایی مثل افغانستان یا عراق که برای تمرکز جمعیت در داخل کشور خود، در تلاش اند از صدور چنین گواهی امتناع می کنند به ویژه وقتی فرد دارای تحصیلات یا شرایط مناسب دیگر باشد.
وی می گوید: قدم بعدی طی کردن راهی فرسایشی یعنی هماهنگ کردن حدود 17 اداره و سازمان با یکدیگر در طول این یک سال است؛ فرآیندی که برای یک جوان 18 ساله بسیار مشکل است و در واقع، این قانون فقط مشکل اقامت این فرزندان را حل کرده چرا که به آنها اجازه داده تا قبل از 18 سالگی در ایران و در کنار مادر خود سکونت داشته باشند. وی می افزاید: طبق ماده 16 قانون ثبت احوال، در صورتی که ازدواج پدر و مادر طفلی ثبت نگردیده و پدر هم حاضر نباشد که شناسنامه کودک، با اعلام مادر و با قید نام کوچک پدر تنظیم شود، نام خانوادگی مادر به طفل داده می شود و تا اینجا به لحاظ وجود نص قانونی با نقیصه ای مواجه نیستیم اما این قانون باز هم در عمل مجال تحقق نمی یابد زیرا رویه های جاری در اداره ثبت احوال به گونه ای است که کمتر مادری موفق به اخذ شناسنامه طبق این قانون برای فرزندش می شود.
وی با بیان اینکه در خصوص تابعیت دو سیستم مختلف در دنیا وجود دارد، اظهار می کند: یکی از این موارد سیستم خاک است که بر مبنای آن، تابعیت براساس محل تولد مشخص می شود یعنی طفل در هر سرزمینی متولد شود، تابعیت همان سرزمین را کسب می کند و دیگری سیستم خون است که تابعیت براساس میراث خانوادگی یا نسب تعیین می شود و کشور ما از سیستم خون پیروی می کند اما این قانون نقیصه ای بزرگ دارد زیرا فقط خون مردان به رسمیت شناخته شده است و زنان در مسئله تابعیت کاملا نادیده گرفته می شوند. این وکیل می افزاید: البته امسال، طرحی از سوی شیران نماینده مشهد به مجلس ارائه شده که رویکردی بسیار مساعد در این زمینه دارد و درصدد برطرف کردن معضل این افراد است. وی اظهار می کند: آمار ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی در حال افزایش است لذا باید تبعیض در ماده 1060 قانون مدنی در مجلس قانونگذاری رفع شود. این ماده این نوع ازدواج ها را مشروط به اخذ مجوز از دولت دانسته است؛ امری که سبب غیر رسمی بودن آنها شده است.
بی شناسنامگان
لیلا علیکرمی، حقوقدان می گوید: «بی شناسنامگان» واژه غریبی است که مسلما به گوش بسیاری نا آشناست. غالبا فکر میکنیم همه شناسنامه دارند چرا که داشتن این سند هویتی، ابتداییترین حق یک شهروند است تا بتواند از امکانات و مزایای زیستن در جامعه و همچنین حق و حقوق خود بهرهمند شود.
وی می افزاید: بدون شک وجود افراد بی شناسنامه، برای خیلیها غیرعادی و عجیب است اما افسوس که این واقعیت تلخ یکی از مصیبت بار ترین معضلات و آسیبهای اجتماعی و حقوقی جامعه امروز ایران است که گريبان تعداد کثیری از شهروندان ایرانی را گرفته است. بیشتر افراد بدون شناسنامه بلوچ هستند که بیشتر در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، گلستان، تهران، هرمزگان و کرمان سکنی گزیده اند.
علی کرمی به دلایل مختلفی برای بي شناسنامه بودن و یا بیشناسنامه شدن اين هم وطنان اشاره می کند و می گوید: آنچه مسلم است عدم رسيدگي به وضعيت آنهاست. هر خانواده و شهروند بدون شناسنامه هر روز با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم مي كند. هر ساعت از زندگی برای اين شهروندان یک مصیبت است چون قادر به انجام هیچ کاری نبوده و تمامی خدمات به روی آنان بسته شده است و همین امر موجب پدیداری آسیبهای روانی، اجتماعی و حقوقی زیادی برای آنان شده است. مسلما تجلی چنين امري در جامعه سبب إيجاد ناهنجاریها و به تبع آن موجب نقض حقوق شهروندی افراد ميشود. این در حالی است که قانون اساسی در اصل ۲۰ صراحتا بیان میدارد که همه افراد از کلیه حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردارند.
ایرانی هایی که شناسنامه ندارند
اما بحث دیگر مربوط می شود به افرادی که در ایران متولد شده اند، والدین ایرانی دارند، اما شناسنامه ندارند.
ایرانی هایی که پدر و مادرشان دارای شناسنامه هستند اما خودشان بنا به دلایلی شناسنامه نگرفته اند با طی مراحلی در سازمان ثبت احوال، می توانند با جمع آوری استشهاد محلی اقدام به دریافت شناسنامه کنند اما مشکل اینجاست که بیشتر این افراد، دارای والدینی هستند که آنها هم شناسنامه یا مدرکی ندارند که این مشکل را سخت تر کرده است. همچنین برخی از زایمان ها داخل خانه انجام می شود و برگه گواهی ولادت در این خصوص موجود نیست! از طرفی کودکان حاصل از ازدواج موقت ( بین دو ایرانی که شناسنامه ندارند) نیز به دلیل این که والدینشان فاقد سند ازدواج معتبر هستند، با مشکلاتی مواجه می شوند. روزنامه اعتماد در سال 94 نوشت: در صورتی که پدر و مادر تاکنون شناسنامه دریافت نکرده باشند، صدور شناسنامه کودک آنها تقریبا ناممکن است. راهکار نامناسبی که هم اکنون برای این کودکان وجود دارد، اعلام آن به بهزیستی است. اما بهزیستی تنها برای کودکانی که مدت زیادی در آن مراکز زندگی کنند، شناسنامه صادر می کند، در حالی که بسیاری از آنها یا هرگز به بهزیستی نمی روند یا مدت کمی در آنجا هستند. در ضمن بسیاری از کودکان کانون اصلاح و تربیت هم شناسنامه ندارند. با مرور آیین نامه اجرایی کانون اصلاح و تربیت و بالاخص ماده های ۴، ۲۲، ۲۸، ۳۵، ۳۶ می توان دریافت با توجه به اهمیتی که قانونگذار به وضع تحصیل طفل و نحوه زندگی وی پس از آزادی قائل است، واحد مددکاری این کانون وظیفه دارد قبل از آزاد کردن این کودکان برای آنها شناسنامه اخذ کند. با این حال در موارد بسیاری مشاهده شده است که کانون پس از اتمام زمان حکم برای آنان شناسنامه اخذ نکرده است.
بی شناسنامگان
لیلا علیکرمی، حقوقدان می گوید: «بی شناسنامگان» واژه غریبی است که مسلما به گوش بسیاری نا آشناست. غالبا فکر میکنیم همه شناسنامه دارند چرا که داشتن این سند هویتی، ابتداییترین حق یک شهروند است تا بتواند از امکانات و مزایای زیستن در جامعه و همچنین حق و حقوق خود بهرهمند شود.
وی می افزاید: بدون شک وجود افراد بی شناسنامه، برای خیلیها غیرعادی و عجیب است اما افسوس که این واقعیت تلخ یکی از مصیبت بار ترین معضلات و آسیبهای اجتماعی و حقوقی جامعه امروز ایران است که گريبان تعداد کثیری از شهروندان ایرانی را گرفته است. بیشتر افراد بدون شناسنامه بلوچ هستند که بیشتر در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، گلستان، تهران، هرمزگان و کرمان سکنی گزیده اند.
علی کرمی به دلایل مختلفی برای بي شناسنامه بودن و یا بیشناسنامه شدن اين هم وطنان اشاره می کند و می گوید: آنچه مسلم است عدم رسيدگي به وضعيت آنهاست. هر خانواده و شهروند بدون شناسنامه هر روز با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم مي كند. هر ساعت از زندگی برای اين شهروندان یک مصیبت است چون قادر به انجام هیچ کاری نبوده و تمامی خدمات به روی آنان بسته شده است و همین امر موجب پدیداری آسیبهای روانی، اجتماعی و حقوقی زیادی برای آنان شده است. مسلما تجلی چنين امري در جامعه سبب إيجاد ناهنجاریها و به تبع آن موجب نقض حقوق شهروندی افراد ميشود. این در حالی است که قانون اساسی در اصل ۲۰ صراحتا بیان میدارد که همه افراد از کلیه حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردارند.
ایرانی هایی که شناسنامه ندارند
اما بحث دیگر مربوط می شود به افرادی که در ایران متولد شده اند، والدین ایرانی دارند، اما شناسنامه ندارند.
ایرانی هایی که پدر و مادرشان دارای شناسنامه هستند اما خودشان بنا به دلایلی شناسنامه نگرفته اند با طی مراحلی در سازمان ثبت احوال، می توانند با جمع آوری استشهاد محلی اقدام به دریافت شناسنامه کنند اما مشکل اینجاست که بیشتر این افراد، دارای والدینی هستند که آنها هم شناسنامه یا مدرکی ندارند که این مشکل را سخت تر کرده است. همچنین برخی از زایمان ها داخل خانه انجام می شود و برگه گواهی ولادت در این خصوص موجود نیست! از طرفی کودکان حاصل از ازدواج موقت ( بین دو ایرانی که شناسنامه ندارند) نیز به دلیل این که والدینشان فاقد سند ازدواج معتبر هستند، با مشکلاتی مواجه می شوند. روزنامه اعتماد در سال 94 نوشت: در صورتی که پدر و مادر تاکنون شناسنامه دریافت نکرده باشند، صدور شناسنامه کودک آنها تقریبا ناممکن است. راهکار نامناسبی که هم اکنون برای این کودکان وجود دارد، اعلام آن به بهزیستی است. اما بهزیستی تنها برای کودکانی که مدت زیادی در آن مراکز زندگی کنند، شناسنامه صادر می کند، در حالی که بسیاری از آنها یا هرگز به بهزیستی نمی روند یا مدت کمی در آنجا هستند. در ضمن بسیاری از کودکان کانون اصلاح و تربیت هم شناسنامه ندارند. با مرور آیین نامه اجرایی کانون اصلاح و تربیت و بالاخص ماده های ۴، ۲۲، ۲۸، ۳۵، ۳۶ می توان دریافت با توجه به اهمیتی که قانونگذار به وضع تحصیل طفل و نحوه زندگی وی پس از آزادی قائل است، واحد مددکاری این کانون وظیفه دارد قبل از آزاد کردن این کودکان برای آنها شناسنامه اخذ کند. با این حال در موارد بسیاری مشاهده شده است که کانون پس از اتمام زمان حکم برای آنان شناسنامه اخذ نکرده است.