سیدعلی هاشمی_ روزنامهنگار
شورای نگهبان با نظارت استصوابی مانع حضورِ شایستگان میشود. این شایستگان از ابراهیم یزدی تا بینامونشانترین افراد را شامل میشود. دلایلِ شورای نگهبان و ناصوابیِ این دلایل، بر همگان محرز است و جناح اصلاحطلب همیشه بهحق، منتقدِ نظارت استصوابیِ شورای نگهبان بوده است.
و اما بعد!
در انتخابات سالیان اخیر (مجلس شورای اسلامی سال 94 و شورای شهر سال 96) شورای عالی اصلاحطلبان لیستهایی موسوم به «لیست امید» منتشر کرد که با حمایتِ بزرگان جریان اصلاحات و اقبال و «اعتنای» مردم، قاطعانه پیروز آن انتخابات شدند.
پیروزیهای قاطعانهای که امیدها و مطالبات یک ملت، موجب آن شد. مطالباتی که هم جریان اصلاحات و هم خودِ نامزدهای لیست امید، تحقق آنها را ملزم به رأی مردم به لیست امید میدانستند.
اما متأسفانه نهتنها آن مطالبات محقق نشد و آن امیدها جملگی به گِرداب یأس درغلتیدند، بلکه در نهایتِ دریغ و شگفتی شاهد بودیم که در شورای شهر و شهرداری و بهویژه مجلس شورای اسلامی مسائل و مواردی مطرح و پیگیری «نمیشوند» که ازقضا از اهمّ مطالبات بودهاند.
با «سکوت»ها و انفعالِ فراکسیون امید (مثلاً در تحقیق و تفحص از شهرداری تهران) حس فریبخوردگی از سیاستبازان را پیدا کردیم و عملکردهای ناصواب در شورای شهر و انتصابهای «ژنتیک» در شهرداری تهران، گویی ما را با روی دیگرِ سکۀ فساد چشم در چشم کرده بود.
مایی که نه مطالباتی حداکثری که با چشمی باز و پذیرای وضع موجود، مطالباتی به فراخورِ امکان و مقتضیِ حال داشتیم و البته خود غلط بود آنچه میپنداشتیم!
اینها تنها شرحی مختصر از بهت و ناامیدیِ ما بود که نمایندگانی برآمده از لیست امید شورای عالی اصلاحطلبان آن را رقم زدند. اما بهراستی چرا؟
مگر نه اینکه گفتند و ما نیز اعتماد کردیم که شورای عالی اصلاحطلبان جمعی از شایستگان را در لیست امید قرار داده است؟ پس چه شد؟ آیا عملکردِ لیست امید در مجلس و شورا و شهرداریِ برآمده از آن، عملکردی شایسته و بایسته و به فراخورِ امکان و مقتضیِ حال بوده است؟ صد البته که نه. پس چرا چنین شد؟
پاسخ این است که شورای عالی اصلاحطلبان شایستگان را انتخاب نکرده است. پاسخ این است که شورای عالی اصلاحطلبان خود نظارتی استصوابی را عَلَم کرده و مانع حضور افراد شریف و کارآمد میشود. این شورا در خوشبینانهترین حالت، مشتی منفعل و چشم بر فساد بسته (اگر نگوییم رفیق قافله) را برای نمایندگی به ملت معرفی کرده است.
واردِ مصداقها شدن همان و مثنوی هفتاد مَن کاغذ شدن همان، اما میشد بهجای اینهمه آدمِ ناشناختۀ منفعل، آدمهای ناشناختۀ دغدغهمند برای نمایندگی به ملت معرفی شوند. معرفیِ شناختهشدههای دغدغهمند، پیشکش!
پیشنهادِ صاحبِ این قلم این است که جریان اصلاحات بهتر است ابتدا پاسخگوی مطالبۀ «اصلاحِ اصلاحات» که سال گذشته جمعی از فعالان سیاسیِ اصلاحطلب در نامهای به سید محمد خاتمی خواستار آن شدند باشد و اگر ظرفیتِ پاسخگویی و برآورده کردنِ چنین مطالبهای را داشت، پس از آن مدعیِ برآورده کردنِ «مطالباتِ ملت» شود.
تا آن زمان از بازی با اعتمادِ مردم و نیل به قدرت و ثروت با رأی ملت، پرهیز کند!